خدای متعال می‌فرماید: «یَرْفَعِ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ؛ خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و بهره از علم دارند، درجات بزرگی می‌بخشد وخداوند بدانچه انجام می‌دهید آگاه است». [المجادلة: ۱۱] 

علم، ‌به‌معنای قرآنی آن، ‌‌‌همان چیزی است که به‌هنگام بررسی و مداقه‌ی آیات خدای عزّوجل آنرا به‌دست می‌آوریم. به‌عنوان مثال به آیات ٨ و ٩ سوره‌ی مبارکه‌ی زمر برای بدست آورد مدلول عالم به معنای قرآنی (الذی یعلم/اولوا الالباب) و جاهل (الذی لا یعلم) می‌توان مراجعه نمود. 

امروزه، از اموری که پاره‌ای از اذهان را به‌خود مشغول کرده است، مسأله‌ی بردگی در اسلام است و اینکه چگونه اسلام اجازه می‌دهد که انسانی، مالک انسانی دیگر شود و بندگان میراثی گردند که به ارث برده شوند، در حالی که مدعا آن است که اسلام دین حافظ حرمت و کرامت انسانی است؟! 

پرسش اینکه چرا اسلام بردگی را حرام نکرد؟ و آیا دیگران این حق را دارند که بگویند دنیای امروزی و تمدن کنونی رهیافته‌تر از اسلام است چرا که بردگی را حرام و اسلام آنرا مباح کرده است؟ 

چنانکه من درمی‌یابم اگر انسانی حق‌جو، بدین نکته توجه نماید که بردگی به‌عنوان یک پدیده‌ی اجتماعی پیش از اسلام هم وجود داشته و درواقع بر اسلام تحمیل شده است و شیوه‌ی تعامل حکیمانه و تدریجی اسلام برای حل این مسأله‌ی اجتماعی، اقتصادی و روان‌شناختی را به‌دقت مورد مداقه قرار دهد، متوجه این نکته می‌شود که حل این موضوع، از افتخارات اسلام در باب آزادگی و کرامت انسانی و در زمینه‌ی آزادی بشر و حتی بردگان است. 

چنانکه می‌دانیم، بردگی در تاریخ بشری دارای منشأهای فراوانی بوده است که اغلب جوامع پیش از اسلام را در بر می‌گیرد و ویژه‌ی جامعه‌ی عربی در دوران جاهلیت نیست. گاهی مواقع، جنگی در مابین دو کشور یا دو گروه یا قبیله رخ می‌داد؛ پیروز می‌دان، شکست خورده را گرفته و به‌عنوان بخشی از غنیمت برای خود می‌برد و به بردگی می‌گرفت؛ چرا که عرف بین‌الملل آن‌زمان همین بود و مغلوبان، مملوک و برده‌ی فاتحان می‌شدند. و یا اگر کسی به فردی دیگر بدهکار بود و قادر به پرداخت بدهی‌اش نبود، طلبکار او را در عوض مال خود به بردگی می‌گرفت و اینگونه بدهکار بخت‌برگشته، برده‌ی او می‌شد. 

عُرف اجتماعی، آداب و سنن آن جوامع، به انسان‌ها، زمینه‌ی انجام چنین کاری را می‌داد و بدهکار هیچ راه گریزی پیش رو نداشت. مثلاً اگر شخصی از خانواده‌اش ربوده می‌شد و در اختیار فردی دیگر قرار می‌گرفت، خود بخود به ملکیت آن فرد در می‌آمد و رباینده می‌توانست به بازار رفته و آنرا به عنوان دارایی و مایملک خود بفروشد حتّی اگر خریدار پدر یا مادر آن شخص بودند که او را نزد کسی پیدا کرده که او را دزدیده یا ربوده است. 

چنانکه در منابع معتبر تاریخی سیره آمده است، این اتّفاق برای زید بن حارثه -رضی الله عنه- که پیش از نبوت پیامبر (ص)، برده‌ی خدیجه دختر خویلد (رض) همسر گرامی پیامبر اسلام بود و پس از ازدواج با محمّد امین، زید را به وی بخشید، ولی ایشان وی را به عنوان پسرخوانده‌ی خود پذیرفت افتاده بود، وقتی خانواده‌ی زید، از محلّ زیست وی آگاه شدند. نزد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- رفته و به ایشان گفتند: بهای خرید فرزندمان را می‌پردازیم و او را از شما می‌خریم. ایشان آنان‌را گرامی داشت و به آنان فرمود: اگر زید، شما را انتخاب می‌کند، او را با خود ببرید، ولی زید- بعلت حسن سلوک پیامبر- ایشان را بر پدر و مادرش ترجیح داد. 

پیش از طلوع خورشید عالمتاب اسلام، علل برده‌شدن انسان‌ها در جوامع انسانی فراوان بود. امّا زمانی که اسلام آمد همه‌ی مجاری بردگی را بست و کلّ سرچشمه‌های آن‌را- به‌تدریج- خشکاند. اسلام تنها یک سبب بردگی را بصورت موقت، باقی گذاشت که آن نیز- به نظر من- یکی از اسباب فخر آن است و آن اینکه کسی به خانه و کاشانه‌ی مسلمانان هجوم آورده و با آنان بجنگد تا بر آبرو، مال و ایمانشان دست‌درازی کند، به‌نحویی ظالمانه و ناعادلانه با آنان بجنگد و خدای متعال مسلمانان را بر او پیروز و مسلّط گرداند. 

به عنوان مثال یک رویداد را در نظر بگیرید که افراد بی‌شماری در آن واقعه بر اثر جنگ و زیاده‌خواهی‌های کسی جان خود را از دست می‌دهند، اگر قدر خدا چنین رقم خورد که بر آنان چیره شده و یا اسیر شوند، قانون این را می‌گوید کسی که عامل اینهمه قتل است، جنایتکار جنگی است؛ چنانکه که معلوم همگان است همچون اتفاقی برای رادووان کاراجیچ حاکم صرب یا صدام حسین دیکتاتور عراق افتاد. 

خدای متعال در آیه‌ی ۴ سوره‌ی محمد در قرآن کریم می‌فرماید: «إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّـهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَـٰکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ؛ هنگامی که با کافران (در میدان جنگ) روبه‌رو می‌شوید، گردن‌هایشان را بزنید، و همچنان ادامه دهید تا به اندازه‌ی کافی دشمن را (با کشتن و زخمی‌کردن) ضعیف و درهم می‌کوبید. در این هنگام (اسیران را) محکم ببندید، بعد‌ها یا بر آنان منّت می‌گذارید (و بدون عوض آزادشان می‌کنید) و یا (در برابر آزادی از آنان) فدیه می‌گیرید (خواه با معاوضه‌ی اسراء و خواه با دریافت اموال. این وضع همچنان ادامه خواهد داشت) تا جنگ بارهای سنگین خود را بر زمین می‌نهد و نبرد پایان می‌گیرد. برنامه این است، و اگر خدا می‌خواست خودش (از طریقهای دیگری همچون طوفان و زلزله و سیل و غرق و به زمین فرو بردن، و سایر بلایا و مصائب، بدون جنگ شما) از آنان انتقام می‌گرفت. امّا خدا خواسته است بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید (و مؤمنان راستین را با جهاد با کافران امتحان نماید). کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند، خداوند هرگز کار‌هایشان را نادیده نمی‌گیرد و بی‌مزد نمی‌گذارد». 

 گردن‌هایشان را بزنید، و همچنان ادامه دهید تا به اندازه‌ی کافی دشمن را (با کشتن و زخمی کردن) ضعیف و درهم می‌کوبید. در این هنگام (اسیران را) محکم ببندید. مادام جنگ به پایان رسید، دیگر نیازی به قتل نیست چرا که قتل در میدان جنگ است، دیگر لازم نیست تو او را به قتل برسانی و او کافر بمیرد و همانا «فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً» در این هنگام (اسیران را) محکم ببندید، بعد‌ها یا بر آنان منّت می‌گذارید (و بدون عوض آزادشان می‌کنید) و یا (در برابر آزادی از آنان) فدیه می‌گیرید. 

اسلام از مسلمانان می‌خواهد او را به‌جای کشتن، زنده‌‌‌ رها کنند و این اولین نعمت اسلام است. نعمت دوم این است که به‌جای اینکه او را در غلّ و زنجیر در زندان بیفکنند، او را به دور از هر بندی در میان اهل، عشیرت و خانواده‌ی خودم آورده تا او موجودی آزاد در جامعه باشد. 

امّا نعمت سوم؛ به‌جای کشتن او در حال کفر و ورود به آتش او را فرصتی دیگر داده تا در میان مسلمانان زندگی کند تا از آنان تأثیر پذیرفته و در خیل مؤمنان وارد شود. 

احتمالاً داستان آن فرد مشرک را که به جنگ پیامبر -صلی الله علیه وسلم- آمده را شنیده باشید که ایشان او را اسیر کرده و به ستون مسجد بست تا احوال مسلمانان را ببیند و چون احوال و اخلاق آنان را دید، اسلام را از روی طوع و رغبت پذیرفت. پس اسلام به‌جای قتل، حیات و به‌جای زندان، آزادی و به‌جای شرک، اسلام را بدو می‌بخشد و نعمت چهارمی نیز بدان می‌افزاید و آن اینکه مسلمانان را بر آزادی برده‌ها تشویق می‌نماید و به این ترتیب اسلام همه‌ی مجاری بردگی را سدّ و همه‌ی راه‌های خروج از بردگی را -ازجمله آزادکردن بردگان را به‌عنوان کفّاره و جریمه‌ی پاره‌ای از محرّمات قرار می‌دهد- می‌گشاید. 

به‌عنوان نمونه، کسی که در روز ماه رمضان با همسرش نزدیکی کند و یا کسی که به‌خدا قسم یاد کند و بخواهد قسمش را بشکند، کفاره‌ی این دو گناه کبیره، آزاد کردن برده در زمان رواج این پدیده بوده است. 

پس از این چهار نعمتی که اسلام به گواهی تاریخ در حق برده‌ها اعمال کرده است، به اکرام و گرامیداشت آنان در زمان بردگی که زمان زیادی نمی‌باشد امر نموده است، چرا که قرار نیست آنان به‌صورت همیشگی در حال بردگی باشند و اسلام آنان را به همین حال‌‌‌ رها نکرد و بردگی را امری موقت اعلام نمود تا اینکه- فرد دربند- ارزش و قدر نعمت اسلام و حیات مؤمنانه را دریابد. 

خدای تبارک وتعالی به اکرام و مساوات بردگان با مردم دیگر دعوت نموده و مانع از این نمی‌شود که برنامه‌ای بیاید که بردگی را لغو کند یا اینکه مسلمانان از جانب خود آنرا منع کنند. لذا پذیرش قانون بردگی در اسلام و زمان نزول قرآن، اولاً تحمیل عرف سایر ملت‌ها و جاهلیت بر اسلام بود و چیزی نبود که اسلام وضع‌کننده‌ی آن باشد و در برخورد با آن به روشی عملی و تدریجی و بعنوان مصلحت، نعمت و فرصتی به انسان‌هایی که به‌عنوان برده مطرح بودند و سبک زندگی خاصّ خودشان و نبود استقلال شخصیتی و اقتصادی در نظر گرفته شده است، تا به مرور این پدیده‌ی شوم و ضدّ انسانی با شرایط سختی که اسلام برای نگهداری آنان و حتّی تخفیف گناهان آنان درقیاس با انسان‌های غیربرده در پاره‌ای از احکام در نظر گرفته است، به‌کلّی و به تدریج به‌شیوه‌ای عملی و نه شعارگونه، برای همیشه‌ی تاریخ حلّ شود. 

امّا از یاد نبریم علیرغم صدور اعلامیه‌ی آزادی بردگان توسط آبراهام لینکلن در سال‌های ١٨۶٢-١٨۶٣ در آمریکا و اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر مصوّب سال ١٩۴٨ و تصویب کنوانسیون‌های ملحق بدان، امروزه بردگی در شکل و شیوه‌ها‌ی مدرن در آمریکا و اروپای متمدّن، همچنان به حیات خود ادامه می‌دهد و بندگان جدید، نگهبانان سگ‌ها و بوزینه‌های اربابان خود می‌باشند. (فَاعْتَبِرُوا یَاأُولِی الْأَبْصَارِ) 

* انتشار این مقاله، لزوماً به معنای تأیید همه‌ی مدّعاهای آن نیست و مسئولیت مقالات به عهده‌ی نویسندگان است. درضمن سایت در ویرایش و تصرّف مطالب آزاد است.